در این شعر هر مصرع با یکی از حروف الفبا شروع شده است:
از "الف" اول امام از بعد پیغمبر على است
آمر امر الهى شاه دین پرور على است
"ب" برادر با نبى بیرق فراز دین حق
بحر احسان باب لطف بیحد و بیمر على است
"ت" تبارک تاج و طاها تخت و نصراله سپاه
تیغ آور خسرو مستغنی از لشگر على است
"ث" ثرى مقدم ثریا متکا ثابت قدم
ثانى احمد به ذات کبریا مظهر على است
"جیم" جاه و قدرش ار خواهى به نزد ذوالجلال
جل شانه جز نبى از جمله بالاتر على است
"حا" حدوثش با قدم مقرون حدیثش حرف حق
حاکم حکم اللهى حیه در حیدر على است
"خا" خداوند ظفر خیبر گشا مرحب شکار
خسرو ملک ولایت خلق را رهبر على است
"دال" داماد نبى دست خدا دارای دین
داعى ایجاد موجودات از داور على است
"ذال" ذاتش ذوالجلال و ذالمنن وز ذوالفقار
ذلت افزا بر عدوى ملحد ابتر على است
"را" رفیعالقدر و والا رتبه روح افزا سخن
رهنماى خلق عالم ساقی کوثر على است
"زا" زبر دست و زکى و زاهد و زهد آفرین
زیب بخش مسجد و زینت ده منبر على است
"سین" سعید و سید و سرور سلونى انتساب
سر لا رطب و لا یا بس سر و سرور على است
"شین" شفیع المذنبین شیر خدا شاه نجف
شمع ایوان هدایت شافع محشر على است
"صاد" صدیق و صبور و صالح و صاحب کرم
صبح صادق از درون شب پدیدآور على است
"ضاد" ضرغام شجاعت پیشهی روشن ضمیر
ضاربى کز ضربش المضروب لایخبر على است
"طا" طبیب طبعدان مطلوب ارباب طلب
طاق نه کاخ مطبق طرح را لنگر علی است
"ظا" ظهیر ملک و ملت ظاهر و باطن امام
ظل ممدود خداى خالق اکبر على است
"عین" عیناللَه و علی جاه و علام الغیوب
عالم علم على الاشیا ز خشک و تر على است
"غین" غران شیر یزدان غیرت اللَه المبین
غالب اندر غزوهها بر خصم بد گوهر على است
"فا" فصیح و فاضل و فخر عرب میر عجم
فارس میدان مردی فاتح خیبر على است
"قاف" قلب عالم امکان قسیم خلد و نار
قاضى روز قیامت خواجهى قنبر على است
"کاف" کنز علم ماکان و علوم مایکون
کاشف سر و علن از اکبر و اصغر على است
"لام" لطفش شامل احوال کل ما خلق
لازم التعظیم شاه معدلت گستر على است
"میم" ممدوح صحف موصوف تورات و زبور
مصحف وز انجیل را مصداق و المصدر على است
"نون" نظام نه فلک از نام نیکش وز جمال
نور بخش مهر و ماه و انجم و اختر على است
"واو" واجب منزلت ممکن نما والا گهر
واقف از ماوقع و از ما وقع یک سر على است
"ها"هوالهادى المضلین فى الصراط المستقیم
هر چه بهتر خوانمش صد بار از آن بهتر على است
"یاء" یداللَه فوق ایدیهم یکى از مدح او
یک سر از یا تا الف هر حرف را مضمر على است
آدم و نوح سلیمان و خلیل بیخلل
موسى با اقتدار و عیسی با فر على است
جان على جانان علی ظاهر على باطن علی
مى على مینا على ساقى على ساغر على است
گویى ار مدح علی دیگر چه غم دارى صغیر
یاور خلق جهانى گر ترا یاور على است